ایثار

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
    اردیبهشت 1404
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
        1 2 3 4 5
    6 7 8 9 10 11 12
    13 14 15 16 17 18 19
    20 21 22 23 24 25 26
    27 28 29 30 31    

    ایثار

    سلمه روایت کرده اند روزی حضرت رسول (ص) در صحرایی راه می رفت ناگاه شنید که منادی ندا می کند : یا رسول الله حضرت نظر کرد کسی را ندید پس بار دیگر ندا شنید و کسی را ندید و در مرتبه سوم که نظر کرد آهویی را دید که بسته اند آهو گفت : این اعرابی مرا شکار کرده و است و من دو طفل در این کوه دارم مرا رها کن که بروم و آن ها را شیر بدهم و برگردم . فرمود : خواهی کرد ؟ گفت : اگر نکنم خدا مرا عذاب کند مانند عذاب عشاران ؛ پس حضرت آن را رها کرد تا رفت و فرزندان خود را شیر داد و به زودی برگشت و حضرت آن را بست . چون اعرابی آن حال را مشاهده کرد گفت ک یا رسول الله آن را رها کن چون آن را رها کرد دوید و می گفت اشهد ان لا اله الا الله و انک رسول الله ( ابن شهر آشوب روایت کرده است که آن آهو را یهودی شکار کرده بود و چون به نزد فرزندان خود رفت و قصه خود را برای ایشان نقل کرد گفتند : حضرت رسول (ص) ضامن تو گردیده و منتظر است ما شیر نمی خوریم تا به خدمت آن حضرت برویم پس به خدمت آن حضرت شتافتند و بر آن حضرت ثنا گفتند و آن دو آهو بچه روی خود را بر پای آن حضرت می مالیدند پس یهودی گریست و مسلمان شد
    • خانه
    • اخیر
    • آرشیوها
    • موضوعات
    • آخرین نظرات

    جستجو

    موضوعات

    • همه
    • بدون موضوع
    • مریم سعیدی
    • زدگی مثبت
    • زندگی مثبت

    فیدهای XML

    • RSS 2.0: مطالب, نظرات
    • Atom: مطالب, نظرات
    • RDF: مطالب, نظرات
    • RSS 0.92: مطالب, نظرات
    • _sitemap: مطالب, نظرات
    RSS چیست؟
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس